جدول جو
جدول جو

معنی بور سری - جستجوی لغت در جدول جو

بور سری
گوسفندی که پوست بدنش سیاه و سرش سفید است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر سر
تصویر بر سر
بر روی سر، بالای سر، برتر، بزرگ، سردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غور رسی
تصویر غور رسی
رسیدن به غور امری، به کنه و حقیقت کاری یا چیزی رسیدگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ سَ)
عبارتست ازبار قلیلی که بر بار کثیر برسر گذارند و آنرا سرباری نیز گویند. (آنندراج). علاوه. سرباری.
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ سَ)
خوش رفتاری. خوش اخلاقی
لغت نامه دهخدا
(رِ سُ)
نام امام زاده ای در گرگان. حمداﷲ مستوفی آرد: ’و از مزار اکابر، تربت محمد بن جعفر صادق و آن مزار به گور سرخ مشهور است و در آنجا دو سنگ آسیا است هر یک را بیست گز قطر و دو گز ضخم’. (نزهه القلوب مقالۀ ثالثه چ لسترنج ص 159). قزوینی نویسد: گرگان در میان شیعه ها به واسطۀ امام زاده ای موسوم به ’گور سرخ’ که میگفتند متعلق به یکی از افراد اولاد علی بود شهرتی داشت. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 124). رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام درختی است که آنرا مردم، مولسری می گویند. ظاهراً در اصل مور بود بمعنی تاج و سری در هندی بمعنی راجه یعنی درختی که گلش لایق سلاطین است. (غیاث) (آنندراج). درخت مشهور هندی است که گل خوشبو دارد. هرچندگلش پژمرده گردد، بسیار بو دهد و ثمرش بعینه ثمر کنار است و دوای عظیم درد دندان است. (الفاظالادویه) ، بزرگی و آقایی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
خودرایی، سر پیچی از اطاعت (قانون یا بزرگتران) تمرد، بی باکی گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غور رسی
تصویر غور رسی
ژرف کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پورسری
تصویر پورسری
ارتباط پدر بر فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر سری
تصویر بر سری
((~. سَ))
علاوه بر، اضافه بر
فرهنگ فارسی معین
مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
کوه های اطراف دهکده کندلوس نور
فرهنگ گویش مازندرانی
موبور
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسمانی که با آن شاخ گاو را بندند
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت بام
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی ساده با کودکان که از چرخاندن و تکان سر ایجاد شود
فرهنگ گویش مازندرانی
به هنگام شب
فرهنگ گویش مازندرانی
به هنگام کوچ، کاری را به رایگان برای شخص کوچنده انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
افقی
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات کلاردشت شهرستان چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
کمر+سریدر لغت به معنی کمرکش کوه است و تکه ای است سازی مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
به زور، زورکی
فرهنگ گویش مازندرانی
بار و لوازمی که از طرف دختران و زنان به خانه ی داماد حمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از کوه های اطراف دهکده کندلوس نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپیری
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفند سیاه با پیشانی سفید، گوسفند حنایی (این واژه در نقاط
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم اول زمین، شخم کردن شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکشی کردن به آب راه های زمین شالیزاری، مزد آبداری، سود
فرهنگ گویش مازندرانی
مزد آب داری، سود
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین بار نهایتا
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی